گلچینسار شعر و ادب

ساخت وبلاگ
حکیم الیاس ابن یوسف نظامی شاعر داستانسرای بزرگ ایرانی و پارسی در سال 1141 میلادی برابر با 520 هجری شمسی از یک خانواده ی ایرانی ساکن گنجه به دنیا آمد. بنا به منابع معتبر جهانی از جمله کراکوس گنزاکتی تا گلچینسار شعر و ادب ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچینسار شعر و ادب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : easterngolo بازدید : 243 تاريخ : پنجشنبه 23 آبان 1398 ساعت: 3:01

ابوسعید ابوالخیر بوسعید مهنه در حمام بود---- قایمیش افتاد و مردی خام بود شوخ شیخ آورد تا بازوی او--- جمع کرد آن جمله پیش روی او شیخ را گفتا بگو ای پاک‌جان--- تا جوامردی چه باشد در جهان شیخ گفتا شوخ پ گلچینسار شعر و ادب ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچینسار شعر و ادب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : easterngolo بازدید : 218 تاريخ : دوشنبه 3 دی 1397 ساعت: 20:21

من غلامر قمرم غیرقمر هیچ مگو !!!من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگوپیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگوسخن رنج مگو جز سخن گنج مگوور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگودوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفتآمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگوگفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسمگفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگومن به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفتسر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگوقمری جان صفت گلچینسار شعر و ادب ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچینسار شعر و ادب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : easterngolo بازدید : 203 تاريخ : يکشنبه 26 فروردين 1397 ساعت: 2:09

و اما تمامی شعر مثنوی گره گشای:

پیرمردی مفلس  و برگشته بخت

روزگاری داشت ناهموار و سخت

هم پسر، هم دخترش بیمار بود

هم بلای فقر و هم تیمار بود

این، دوا میخواستی، آن یک پزشک

گلچینسار شعر و ادب ...
ما را در سایت گلچینسار شعر و ادب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : easterngolo بازدید : 242 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 18:42

  درخت بی بر آن قصه شنیدید که در باغ یکی روز از جور تبر زار بنالید سپیدار کز من نه دگر بیخ و بُنی ماند و نه شاخی از تیشه‌ی هیزم‌شکن و اره‌ی نجار این با که توان گفت که در عین بلندی دست قدرم کرد بناگاه نگونسار گفتش تبر آهسته که جُرم تو همین بس کاین موسم حاصل بُود و نیست ترا بار تا شام نیفتاد صدای تبر از گوش شد توده در آن باغ ، سحر هیمه‌ی بسیار دهقان چو تنور خود از این هیمه برافروخت بگریست سپیدار و چنین گفت دگر بار آوخ که شدم هیزم و آتشگر گیتی اندام مرا سوخت چنین ز آتش اِدبار هر شاخه ام افتاد در آخر به تنوری زین جامه نه یک پود به جا ماند نه یک تار چون ریشه‌ی من کنده شد از باغ و بخشکید در صفحه‌ی ایام نه گل باد و نه گلزار از سوختن خویش همی زارم و گریم آن را که بسوزند چو من گریه کند زار کو دولت و فیروزی و آسایش و آرام کو دعوی دیروزی و آن پایه و مقدار خندید برو شعله که از دست که نالی ناچیزی تو کرد بدینگونه تو  را خوار آن شاخ که سر بر کشد و میوه نیارد فرجام به‌جز سوختنش نیست سزاوار جز دانش و حکمت نبود میوه‌ی انسان ای میوه فروش هنر ، این دکه و بازار از گفته‌ی ناکرده‌ی بیهوده چه حاصل کردار نکو کن که نه سودیست ز گفتار آسان گذرد گر شب و روز و مه و سالت روز عمل و مزد بود کار تو دشوار از روز نخستین اگرت سنگِ گران بود دُور فلکت پست نمی کرد و سبکسار امروز سرافرازی دی را هنری نیست می گلچینسار شعر و ادب ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچینسار شعر و ادب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : easterngolo بازدید : 207 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 1:59

                                                                                                    افسانه ی حیات افسانه ی  حیات    دو  روزی  نبود  بیش آن هم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت یک روز صرف بستن دل شد به این و آن روز دگر  به کندن  دل شد  از این  و  آن ابوطالب کاشانی متولد در حدود 1020 هجری شمسی و متوفی در حدود 1093هجری شمسی . بااینکه در  همدان متولد شد ولی به علت اقامت طولانی ترش  در کاشان به کلیم کاشانی معروف گردید . مدتی در هند بود و مدتی در ایران ولی اواخر عمر خود را در کشمیر سپری کرد . شاعر دربار شاهان هند به ویژه شاه جهان بود و به همین علت به ملک الشعرا معروف گردید  . قصیده و مثنوی را نیکو می سرود و لی مهارت او بیشتر در غزل بود و صاحب مضامین تازه و دقیق در آن . در ایجاد معان گلچینسار شعر و ادب ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچینسار شعر و ادب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : easterngolo بازدید : 228 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 4:43

علم و عمل و فواید آن  ( ملک الشعرای بهار ) علم از بهر چیست ای استاد *  تاکه گیتی شود به علم آباد علم بهر خیالبافی نیست *کار دانش بدین گزافی نیست باید از علم سود برخیزد  *چون درختی کز او ثمر خیزد هرکه از علم بهره‌ورگردد*مایه ی راحت بشر گردد گرچه علم تو پیچ در پیچ است *چون نپیوست با عمل هیچ است عملت نیز اگر نداشت ثمر*هست چون علم بی‌عمل ابتر عالم بی‌ثمر دغل باشد* راست چون علم بی‌عمل باشد پس تو ای مرد ذوفنون اجل*داد هر علم چون دهی به عمل‌؟ ور به‌ یک فن عمل کنی کم و بیش * آن دگرها چه می کشی با خویش آن که را خنگ راهوار بود *از جنیبت کشیش عار بود ورنمایی عمل به جمله علوم *لقبت نیست جز جهول و ظلوم گرتو علم از برای آن خواهی*که بدان قدر دوستان کاهی اندر آیی به حلقهٔ فضلا *بنشینی به صدر عزّ و علا لب گ گلچینسار شعر و ادب ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچینسار شعر و ادب دنبال می کنید

برچسب : الشعرای, نویسنده : easterngolo بازدید : 245 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 4:43

مولانا سِیف‌ُالدّین ابوالمَحامِد محمّد فَرغانی از شاعران ایرانی قرن هفتم و هشتم هجری بود، وی اصلاً از فرغانه‌ی ماوراءالنهر بود که در دورهٔ سلطهٔ ایلخانان و مغولان در آسیای صغیر می‌زیست. وی در حالی که نزدیک به هشتاد سال داشت در سال ۷۴۹ هجری و در یکی از خانقاه‌های آقسرا وفات یافت. این شعر زیبا از اوست  که خطاب به مغولان مهاجم ستمگر سروده است و بیشک بر همه ی ستمگران در هر عصری جاری خواهد بود . هم    مرگ   بر   جهان   شما  نیز  بگذرد   هم رونق زمان شما نیز بگذرد وین  بوِم   محنت   از  پی آن تا  کند خراب   بر دولت آشیان شما نیز بگذرد باد    خزان     نکبت      ایّام    ،    ناگهان   برباغ و بوستان شمانیز بگذرد آب اجل  که  هست  گلوگیر  خاص و  عام   گلچینسار شعر و ادب ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچینسار شعر و ادب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : easterngolo بازدید : 241 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 4:43

غزلی زیبا از مولوی دولت عشق مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری شیخ نیم پیش نیم گلچینسار شعر و ادب ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچینسار شعر و ادب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : easterngolo بازدید : 203 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 4:43

اجاق سرد ( شعری از نیما یوشیج ) مانده از شب های دورآدور برمسیر خامش جنگل سنگچینی از اجاقی خرد اندرو خاکستر سردی همچنان کاندر غبارآلوده ی اندیشه های من ملال انگیز طرح تصویری در آن هرچیز داستانی حاصلش دردی روز شیرینم که بامن آتشی داشت نقش ناهمرنگ گردیده سرد گشته سنگ گردیده بادم پاییز عمر من کنایت از بهار روی زردی همچنان که مانده از شب های دورادور برمسیر خامش جنگل سنگچینی از اجاقی خرد اندرو خاکستر سردی یک روز که از مسیر جنگلی در سکوت و تنهایی عبور می کنید توجه تان به  سنگچینی جلب می شود که در میان اش  خاکستری همرا با تکه های بسیار کوچک ذغال نیم سوخته و  سرد به چشم می خورد . خیالتان به گذشته ی این سنگچین سیر می کند و با خود می گویید این سنگچین احتمالا شب پیش یا چند شب پیش فرزوان و گر گلچینسار شعر و ادب ...ادامه مطلب
ما را در سایت گلچینسار شعر و ادب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : easterngolo بازدید : 198 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 4:43